وقتی در شرهانی مجروح شدم در بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک بستری شدم....در کنارم نوجوانی شانزده ساله بنام احمد به علت موج گرفتگی شدید بستری و بی هوش بود،
شاید وقتی که در سال 2000 رژیم صهیونیستی مناطق جنوب لبنان را ترک کرد، منتظر فرصتی بود که دوباره آنچه از دست داده بود پس بگیرد. با این حال فکر نمی کرد آنچه را که از دست داده باشد نتواند با هزینه ای هرچند بالاتر از آنچه فکر می کرد بازپس بگیرد.
یکی از مهمترین ابزار قدرت حزب الله لبنان که آن را از دیگر گروه های این کشور مجرا می کند و برگ برنده آن در جنگ 33 روزه بود، اطلاعات است. سیدحسن نصرالله در جنگ جنگ 33 روزه علی رغم تمام فشارها و بمباران ها می گفت مثلاً یک ساعت دیگر 5 موشک به فلان منطقه شلیک می کنیم و این کار را می کرد و تا آخرین لحظه جنگ هم این توانایی را داشت. به این نکته در گزارش وینوگراد هم اشاره شده است. آنها علت این وجود این مزیت در حزب الله را شبکه مخابراتی لبنان می دانستند که بعد دولت لبنان، سیا و اسرائیل با هم توافق کردند در دولت تصویب کردند که باید شبکه اطلاعاتی حزب الله از بین برود.
موضوع جنگ 33 روزه فارغ از جنگی که رخ داد یک پیروزی بزرگی است که حزب الله بدست آورده، زیرا برای اولین بار جسد در مقابل اسرای زنده تبادل شد و شخصی بنام سمیر قنطارکه 30 سال پیش در یک عملیات فدایی اسیر شد آزاد گشت، این یعنی تحمل ذلت.
آنچه در تابستان سال 2006 گذشت، در نخستین مرحله خود آنچه را که آشکار میکند این است که اسرائیل نتوانست به اهداف خودش برسد. جنگی که قرار بود تنها چند روز طول بکشد، به جنگی فرسایشی تبدیل شد که 33 روز به درازا انجامید و بعد از 33 روز هم اسرائیل هیچیک از اهداف خودش را برآورده شده ندید. این هیچ معنیای ندارد جز شکست اسرائیل و پیروزی مقاومت. البته این بعد روشن و کوچک قضیه است.
تعلق خاطر مسعود ده نمکی به «مجید سوزوکی» تمامی ندارد و او گاه و بیگاه به سراغ این شخصیت رفته و با او حدیث نفس می گوید. این حدیث نفسها که از طریق وبلاگ ده نمکی انتشار می یابند این مزیت را دارند که مخاطب را با شخصیت واقعی خودِ ده نمکی هم آشنا کنند. ده نمکی که به تازگی فیلمبرداری «رسوایی» را پشت سر گذاشته بار دیگر در وبلاگش به بازخوانی خاطراتش با «مجید سوزوکی» پرداخته. متن کامل این خاطره نگاری جدید را در ادامه می خوانید:
از روزی که "نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند؟ می گویم "مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم. برای من ناراحته." تا روزی که "کنار جاده، وقتی از این ده به ده دیگر می رفتیم، می دید که بچه ای کنار جاده نشسته و دارد گریه می کند. ماشین را نگه می داشت، پیاده می شد و می رفت بچه را بغل می کرد. صورتش را با دستمال پاک می کرد و او را می بوسید. بعد هم راه بچه شروع می کرد به گریه کردن. ده دقیقه، یک ربع، شاید هم بیش تر." خیلی زمان گذشته بود، از کودکی مصطفی تا سال هایی که برای خودش مردی شده بود با این حال یک چیز عوض نشده بود و آن خود مصطفی بود!
چمران طرحی بود برای آینده
درخصوص نقش و فعالیت های دکتر چمران و لبنان باید به حقیقت بزرگی توجه کرد و ان این است که این بی انصافی به تاریخ معاصر است که از خاورمیانه و تحولات آن سخن به میان بیاید اما از نقش بنیادین امام موسی صدر و شهید چمران در تغییر جغرافیای سیاسی منطقه به نفع دین باوران داشته اند حرفی زده نشود. بی شک هسته های اولیه مقاومت اسلامی را آن روز همان افرادی بودند که تحت تعلیم شهید چمران قرار گرفتند و ایشان آموزش های معنوی، سیاسی و نظامی به انها داد و آنها پایه های اولیه مقاوت اسلامی را تشکیل دادند.
بازتاب جهانی فتح خرمشهر
با گذشت چند دهه از آغاز جنگ عراق علیه ایران، هر روز ابعاد تازه تری از حمایتهای ناجوانمردانه کشورهای غربی و عربی از کشور عراق به عنوان آغازگر جنگ هویدا می شود و این موضوع، مظلومیت نظام جمهوری اسلامی در آغاز دوران حیات خود را بیش از پیش نشان می دهد.
برای نمونه در پی ناکامی عراق برای رسیدن به اهدافش در جنگ با ایران، روند استفاده از سلاحهای غیر متعارف علیه کشورمان افزایش یافت. آمریکا استفاده عراق از گاز خردل را تلاشی برای دفع حملات موج انسانی ایرانی می دانستند. علاوه بر اینکه بر اساس گزارشهایی، تاسیسات دیگری برای تولید گاز اعصاب طراحی شده بود.
دا؛ برگ برنده ادبیات معاصر از خرمشهر
امروز دیگر خیلیها اسم کتاب «دا» را شنیدهاند و میدانند یکی از شاخصترین و معروفترین کتابهای دفاع مقدسی تاریخ انقلاب اسلامی در ایران است که به طور ویژه به مساله خرمشهر و مقاومت مردم در برابر نیروهای رژیم صدام برای اشغال این شهر کشورمان میپردازد.
مدتی بود که اوصافت زبانزد خاص و عام شده بود. نام تو را کمتر کسی بود که از بر نشده باشد. از انتشار عکس ها و سبقه تو گرفته تا کروکی دقیق خانه ات که نقشه هوایی آن توسط سایت ویکی لیکس در اختیار همگان قرار گرفته بود! این اتفاق نه در طی چند سال که در مدت خیلی کوتاه فراگیر شده بود. برایم جالب بود که چطور می شود یک نفر طی چند روز اینقدر مهم شود؟! اما ظاهرا این زمان برای نگارنده، کوتاه تلقی شده بود و تویی که نمی شناختمت مدتهاست به خاطر لرزه ای که بر تن دشمنان انداخته ای، در سیبل تخریبی آن ها قرار داری.
ویژه نامه شهادت شهید آوینی 12
آوینی شاید از نظر زمانی مدت زیادی را در منظر افکار عمومی نبود، چیزی بین سال های 67 تا اوایل 71، اما همین دوره کوتاه هم پر فراز و نشیب و پر التهاب است و هم جنجالی. در این دوران کوتاه آوینی به عنوان فردی نسبتاً گمنام از مجله سوره وارد عرصه مطبوعات و البته فرهنگ و هنر شد، اما با مقالاتی که نوشت و موضع گیری هایی که کرد و البته مبانی ای که پایه گذاشت، در همین مدت کوتاه به یکی از مهمترین چهره های مطبوعات و فرهنگ و هنر اسن کشور تبدیل شد. البته فراز و نشیب تقابل چهره های مختلف در مقابل او زمانی بیشتر شد آوینی به شهادت رسید و حالا چهره ها باید برای شهیدی که تا دیروز در مقابلش ایستاده بودند مرثیه می سرودند!
ویژه نامه شهادت شهید آوینی 6
روایت فتح را با درایت شهادت آمیختن و هنر تصویر را با ظفر تحقیق هماهنگ ساختن و دو قوس نزول و صعود را با منحنی تام هنر اسلامی دور زدن و معقول را با عبور از بستر خیال، محسوس کردن و محسوس را با گذر از گذرگاه تخیل، معقول نمودن و تجرد تام عقلی را در کسوت خیال کشیدن و از آنجا به جامهی حس درآوردن و سپس از پیراهن حس پیراستن و کسوت خیال را تخلیه نمودن و به بارگاه تجرّد کامل عقلی رسیدن و رساندن و در لفافهی هنر، سه عالم عقل و مثال و طبیعت را به هم مرتبط جلوه دادن و کاروان دلباختهی جمال محبوب را از تنگنای طبیعت بهدرآوردن و از منزل مثال رهایی بخشیدن و به حرم امن عقل رساندن که عناصر اصلی هنر اسلامی را تشکیل میدهند، در سلالهی سلسلهی سادات و دودهی شجرهی طوبای شهادت یعنی شهید سعید سیدمرتضی آوینی(ره) و دیگر هنرمندان متعهد دینی تبلور یافت و مییابد.
ویژه نامه شهادت شهید آوبنی 5
در تمام سالهایی که از شهادت ایشان گذشته است من به جاهای مختلفی دعوت شده ام و در مورد ایشان زیاد صحبت کرده ام اما بعد از این سالها چیزی که برای من روشن شد این بود که مهمترین نکته در مورد شهید آوینی این است که هم شخصیت ایشان و هم نوشته هایش به شدت سوء تفاهم برانگیز است و به دلیل اینکه دغدغه ها و مباحث مورد نظر ایشان متنوع بوده است خیلی ها استعداد این را دارند که از ظن خود یار ایشان شوند و فکر می کنند متوجه اصل موضوع شده اند در حالی که حرف های ایشان با توجه به خاستگاهی که دارد معنای متفاوتی دارد. من دو سال پیش در پی این دغدغه کتابی تالیف کردم در 70 صفحه در قالب پرسش و پاسخ که به نمایندگی از دیدگاه های مختلف در مورد شهید آوینی سوال می کنم و خودم جواب می دهم. این یکی از کارهایی بود که می تواند این سوء تفاهم را برطرف کند. برای مثال در مقابل نقدهای سینمایی ایشان گروه های مختلفی قرار دارند که بعد از شهادت ایشان هم بعضا سعی در مصادره کردن نظرات ایشان به نفع خود داشتند. اما به نظر من مهمترین نکته شرایط خاص خود آقای آوینی است.
ویژه نامه شهادت شهید آوینی 1
غیر از سه کتابی که ایشان با عنوان آئینه جادو در مورد تئوری های سینما دارد، از نظر نقد فصلنامه های سوره بخصوص سه شماره اول آن بهترین منبع و ماخذ در مورد بررسی نظرات شهید آوینی است. ایشان بخصوص در شماره دوم آن نشریه در سال 70 در مورد جشنواره فیلم فجر و شماره سوم این نشریه که متن کامل سخنرانی ایشان در سمینار بررسی سینمای انقلاب در دانشکده سینما تئاتر منتشر شد که در ان علاوه بر سخنرانی خود، با توجه به سوالاتی که در آنجا از او کرده بودند بطور جزئی وارد نقد سینمای ایران قبل و بعد از انقلاب شده بود.
نخستین گوینده "صدای انقلاب اسلامی ایران"
شهید شیخ فضل الله محلاتی از جمله روحانیون فعال و مبارزی به شمار می رود که به فرمان حضرت امام خمینی (ره)، پا به پای ملت در تسخیر مراکز قدرت رژیم شاه تلاش خستگی ناپذیری را برای به ثمر رسانیدن پیروزی انقلاب اسلامی انجام داد. به گونه ای که در حمله به مرکز رادیو برای نخستین بار، صدای انقلاب اسلامی توسط وی از رادیو بر سر تا سر عالم طنین افکند.
رضا به سال 1336 در خانواده ای مذهبی و دوستدار اهل بیت(ع) زاده شد. در شش سالگی قدم به مدرسه گذاشت و با استعداد خوبی که داشت ، همواره در درسهایش موفق بود . او علاوه بر تحصیل ، به مطالعات و فعالیتهای مذهبی علاقه مند بود و در مجالس مذهبی ، با شور اشتیاق حضور می یافت . پس از گذرانیدن دورة ابتدایی ، وارد دبیرستان شد و در آن مقطع با برخی مسائل مذهبی و سیاسی آشنا شد . او در شروع انقلاب اسلامی ، در سال آخر دبیرستان تحصیل می کرد .
نامه ای به شهید
سلام محمود جان!
شاید این صدمین نامهای است که برایت مینویسم. نود و نه تای قبلی را جواب ندادهای، اما باز من از رو نمیروم و مینویسم و مینویسم. راستی محمود! بچههای همدوره تو هم پیر شدند اگر بیایی باورت نمیشود آن رزمندههای چابکی که در صبحگاه کرخه به یک چشم به هم زدن خودشان را بالای تپهها میرساندند حالا پیر شدهاند و بزرگ فامیل. شوخی نیست. بیست و اندی سال از آن ماجرا میگذرد و فقط مجالس یاد شماست که همچون کهربایی آنان را از لابهلای جمعیت بیرون میکشد و گردهم جمع میکند.
منافقین جنگی دیگر را در مرصاد به راه انداختند تا غرب ایران دوباره معراجی شود برای کسانی که دنیا با همه فریبندگیاش برایشان قفسی شده بود که داشتند در آن خفه می شدند.
هشت سال گذشت و جنگ در حالی به پایان رسیده بود که همه رزمندگان از نتیجه اش گریه می کردند. این ناراحتی نه از سر شکست بلکه از سر غیرت بود. غیرتی که برخی نااهلان و نامردان اجازه نداده بودند خودش را در میدان جنگ تمام و کمال نشان دهد. رزمندگانی که هر کدام از غم گوشه ای پناه گرفته بودند جگرشان از این سوخته بود که آنها باشند و امامشان جام زهر را بنوشد.