جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

محبوب ترین مطالب

۱۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است

 

 

این دختر را می شناسید؟ شاید بگویید یکی از هزاران کودک دهه 60 است که دوست داستند لباس رزمنده ها را به تن کنند و حتی شده با این کار کوچک خود را در تبلور جنگ در میان مردم سهیم کنند. اما

شهید
۱۱ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

"برای ناهار به بغداد می روم"

پنجم اسفند ماه سال 1362 بود دو روز از آغاز عملیات خیبر 1 در منطقه هورالهویزه 2 می گذشت در میان آتش و دود با پیشرویهایی که لشگر 31 عاشورا داشت منطقه شمال بصره  را رد کردیم، بیشتر بچه های گردان "علی اکبر" شهید شده بودند تا چشم کار می کرد پیکر شهدا بود و نخلستانهای سوخته در میان آتش و دود، تازه متوجه شدم به غیر از من و غلامعلی که مردی 54 ساله بود، کسی اطرافم نیست.

شهید
۱۱ شهریور ۹۱ ، ۱۱:۳۵ موافقین ۲ مخالفین ۱ ۸ نظر

کتاب خاطرات 'خاک‌های نرم کوشک' نوشته سعید عاکف شامل روایت زندگی شهید عبدالحسین برونسی طی دو چاپ به زودی چاپ 'صدو هفتاد و هفتم' خود را تجربه می‌کند.

این مجموعه خاطرات با رسیدن به این نوبت از چاپ به تیراژ کلی '700 هزار نسخه' می‌رسد.

شهید
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۶:۱۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

جنگ و وقایع مربوط به آن در کنار حوادث تلخ و شیرینی که داشت، گویش‌های مختلفی در دل خود نهفته دارد که در قالب طنز، فرهنگ‌های مختلف موجود را از زبان رزمندگان بیان می‌کند. «فرهنگ جبهه» کتابی است که در بخشی از آن مجموعه‌ای از شوخ‌طبعی‌های رزمندگان در دوران دفاع مقدس را روایت می‌کند.

 

شهید
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
شهید
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عکس های منتشر نشده از شهید رجایی

 

 

 

 

شهید
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

چرا شهید احمدی‌روشن در چیذر به خاک سپرده شد؟

متنی که در ادامه می‌آید حاشیه‌های دیدار جمعی از فعالان فضای مجازی با خانواده شهید احمدی‌روشن است که اواخر زمستان سال ۹۰ انجام شده است.

روبروی پلاک ده ایستاده‌ایم و منتظر باقی دوستان تا برسند و همه با هم داخل خانه شویم. آقایی از درب خانه بیرون می‌آید، دعوتمان میکندکه داخل برویم و بنشینیم که می‌گوییم «منتظریم، مزاحم می‌شویم. بالای درب وردی خانه، پوستر بزرگی از شهید نصب شده که موقع ورود به منزل به ما لبخند می‌زند و خوش‌آمد می‌گوید.

 

 

شهید
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تعداد مجروحین بالا رفته بود. فرمانده از میان گرد و غبار انفجار ها دوید طرفم و گفت:"سریع بی سیم بزن عقب. بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد!" شستی گوشی بی سیم را فشار دادم. به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقی ها از خواسته مان سر در نیاورند پشت بی سیم باید با کد حرف می زدیم. گفتم:"حیدر حیدر رشید" چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید. بعد صدای کسی آمد:

شهید
۰۷ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید
۰۷ شهریور ۹۱ ، ۱۱:۴۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

هفت روز از شهادت سردار مبارزه با کفر و نفاق گذشته بود که در مراسم بزرگداشت شهید سید اسدالله لاجوردی، فرزند وی وصیت‌نامه‌ای را قرائت کرد که موجی از روشنگری را در پی داشت. او این وصیت‌نامه را در زمان حضور در جبهه‌های حق علیه باطل در سال 1366 نگاشته بود، اما در زمان شهادتش همچنان حرف‌های تازه‌ای داشت و اینک پس از 23 سال از زمان نگارش آن و در حالی که تجربه‌ی فتنه‌ی سال گذشته به تجارب ملت ایران اضافه شده است، رگه‌های بصیرت آن شهید را بیش از پیش می‌توان از لابه‌لای خط به خط آن مشاهده نمود. اگرچه برخی هم‌رزمان شهید در جبهه‌ها خبر از دفترچه‌ای می‌دهند که شهید به تفصیل بیشتری این وصیت‌نامه را در آن نوشته بود، اما تنها متن موجود از آن دغدغه‌ها همان است که بخشی از آن را در ادامه خواهد آمد:

شهید
۰۴ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۳۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

عکس امام و رهبری را بالأخره بالای تخته‌سیاه کلاس نصب کردیم. همه دلهره داشتیم که با توجه به حال و هوای ناهمراه بچه‌های کلاس بغلی و همراهی برخی مسئولان مدرسه با آنها، این کار ما چه واکنشی خواهد داشت. حاج‌آقا لاجوردی که از تصمیم ما خبر شده بود، از کار ما استقبال کرده بود و گفته بود که هزینه‌ی قاب‌ها را خواهد داد. تازه قاب‌ها را به دیوار زده بودیم که مدیر مدرسه وارد کلاس شد و خبر آورد که «سید اسدالله لاجوردی را چند دقیقه پیش شهید کردند.» نگاهمان روی آن دو قاب عکس ماند که حالا یادگاری بودند از آن شهید بر دیوار کلاس.

شهید
۰۴ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۲۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

آن روز که برادر احمد از سوریه به تهران بازگشت، قرار شد بعد از ادای نماز مغرب و عشاء، به اتفاق ایشان و برادران جعفر جهروتی زاده،‌محسن حیاتی‌پور و یک برادر روحانی از پادگان امام حسین(ع) به خانه حاجی در محله امامزاده سید اسماعیل تهران برویم. بنا بود شب خدمت حاجی باشیم و صبح به همراه ایشان برویم فرودگاه برای اعزام به سوریه. حوالی نیمه شب بود که دو نفر از بچه‌های سپاهی پادگان امام حسین(ع) به در خانه حاجی مراجعه کردند. ما در طبقه بالا داخل اتاق حاجی نشسته بودیم. حاجی رفت دم در و مدتی بعد با یک حالت آشفته‌ای برگشت بالا.

شهید
۰۴ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عمامه‌ای که کفن شد

در عملیات محرم بود که شهید خرازی با نوشتن نامه‌ای به ایشان او را از رفتن به خط مقدم و همراهی با گردان منع کردند. به همین دلیل وی... سالروز شهادت فرمانده روحانی قرارگاه فتح شهید مصطفی ردانی پور؛ فرمانده گمنامی که چه در حیات این دنیایی و چه با شهادت، ارادت خود را به حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) آشکار ساخت و در تپه برهانی برای همیشه جاودانه شد.

 به همین بهانه به سراغ سردار بنی لوحی یکی از همرزمان ایشان رفتیم و پای صحبت های شیرین اش نشستیم تا روایتی هرچند مختصر از زندگی او را بشنویم.

 

شهید
۰۴ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 جانباز شهید «سیدمجتبی علمدار» در دوران دفاع مقدس، فرمانده گروهان سلمان از گردان مسلم بود و چندین مرتبه مجروح شد. پس از پایان جنگ، در واحد طرح و عملیات لشکر 25 کربلای ساری مشغول به خدمت شد. سید مجتبی مداح اهل بیت(ع) بود با نوایی گرم که او را زبانزد خاص و عام کرده بود، اما اخلاص او بسیاری از اوقات مانع می‌شد که دیگران او را بشناسند. حتی یکی از دوستانش در خاطره‌ای نمونه‌ای از توجه او به اخلاص نقل می‌کند:

شهید
۰۴ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شاید وقتی در زندان نباشی، شاید وقی در این زندان شکنجه ندیده باشی، شاید وقتی از شدت شکنجه خوابت نبرده باشد و وقتی خیلی از این شایدها را تجریه نکرده باشی معنای این خوای را نفهمی؛ اما سید اسدالله لاجوردی که از شدت همان زندان ها و شکنجه های و بی خوابی ها لقب مرد پولادین انقلاب را گرفته بود معنای این خواب را می فهمد؛ وقتی در میان دشمنان خود (منافقان) و در وقتی که رئیس ندامتگاهشان بود خوابیده باشد!

شهید
۰۴ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر