جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

محبوب ترین مطالب

پنج خاطره از شهید مهدی خرازی

شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۰، ۰۵:۰۴ ب.ظ

1) دانشگاه شیراز قبول شده بود. همان موقع دوتا پسرهایم توی اصفهان و تهران درس می خوادند. حقوقم دیگر کفاف نمی داد. گفتم:«حسین، بابا! اون دو تا سربازی شونو رفته ن. بیا تو هم سربازیتو برو. بعد بیا دوباره امتحان بده. شاید اصفهان قبول شدی. این طوری خرجمون هم کمتر می شه .»


2) رفته بودم قوچان به ش سر بزنم. گفتم یک وقت پولی، چیزی لازم داشته باشد. دم در پادگان یک سرباز به م گفت:«حسین تو مسجده» رفتم مسجد. دیدم سرباز ها را دور خودش جمع کرده، قرآن می خوانند نشستم تا تمام شود. یک سرهنگی آمد تو، داد و فریاد که:«این چه وضعشه؟ جلسه راه انداخته ین؟» حسین بلند شد؛ قرص و محکم. گفت:«نه آقا! جلسه نیس. داریم قرآن می خونیم.» حظ کردم. سرهنگ یک سیلی محکم گذاشت توی گوشش. گفت:«فردا خودتو معرفی کن ستاد.» همان شد. فرستادندش ظفار، عمان. تا شش ماه ازش خبر نداشتیم. بعداً فهمیدیم.

3) از همان اول عادتمان نداد که نامه بنویسد یا تلفن کند یا چه. می گفت:«از من نخواین. اگه سالم باشم، می آم سر می زنم. اگر نه، بدونین سرم شلوغه، نمی تونم بیام.

4) رفته بود کردستان. یازده ماه طول کشید. نه خبری، نه هیچی. هی خبر می آوردند تو کردستان، چند تا پاسدار را سر بریده اند. رادیو می گفت یازده نفررا زنده دفن کرده اند. مادرش می گفت:«نکنه یکیشون حسین باشه؟» دیگر داشت مریض می شد که حسین خودش آمد. با سر و وضع به هم ریخته و یک ساک پر از لباس های خونی.

5) دیگر دارد ظهر می شود. باید برگردیم سنندج. اگر نیروی کمکی دیر برسد و درگیری به شب بکشد، کار سخت می شود؛ خیلی سخت. کومله ها منطقه را بهتر از ما می شناسند. فقط بیست نفریم. ده نفر این طرف جاده، ده نفر آن طرف. خون خونم را می خورد.

- دیگه نمی خواد بیاین. واسه چی می آیین دیگه؟ الان مارو می بینن، سر همه رو می برن می ذارن روی... صدای تیر اندازی می آید از پشت صخره سرک می کشم. حسین و بچه هایش درگیر شده اند. می گوید:«چه قدر بداخلاق شده ای؟ دیدبی که. زدیم بی چاره شون کردیم.»

داد می زنم:«واسه چی درگیر شدی حسین؟ با ده نفر؟ قرارمون چی بود؟»

می خندد. می گوید:«مگه نمی دونی؟ کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله .

۹۰/۱۱/۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰
شهید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی