در جنگ 33 روزه هیبت ارتش اسرائیل فرو ریخت
آنچه در تابستان سال 2006 گذشت، در نخستین مرحله خود آنچه را که آشکار میکند این است که اسرائیل نتوانست به اهداف خودش برسد. جنگی که قرار بود تنها چند روز طول بکشد، به جنگی فرسایشی تبدیل شد که 33 روز به درازا انجامید و بعد از 33 روز هم اسرائیل هیچیک از اهداف خودش را برآورده شده ندید. این هیچ معنیای ندارد جز شکست اسرائیل و پیروزی مقاومت. البته این بعد روشن و کوچک قضیه است.
اینکه یک سازمان کوچک چریکی موفق شده باشد یک قدرت منطقهای مثل اسرائیل را که سالها در مورد ارتش این رژیم به عنوان ارتش شکستناپذیر تبلیغ کرده بودند شکست دهد و مانع از دستیابی این ارتش به اهداف از پیش تعیین شده در مدتی کوتاه شود، این خود تحول خیلی بزرگی است. اگر مروری به دوران جنگ داشته باشیم و به سخنان ایرادشده توسط مقامات اسرائیلی توجه کنیم، متوجه خواهیم شد مرتب اهداف اسرائیل از این جنگ تغییر میکند.
اولین هدفی که در ابتدای تهاجم خود بیان کردند، عبارت بود از آزادی دو سرباز اسیر در دست مقاومت که همان وقت دبیرکل حزبالله لبنان گفت اصلا این امر امکان ندارد مگر با انجام عملیات تبادل اسرا! امری که با موفقیت هم پایان یافت. در مرحله بعد هدف تغییر کرد و گفتند قصد آنها از این جنگ از بین بردن مقاومت و حزبالله بوده است، وقتی این امر هم دور از دسترس شد و دیدند که از بین بردن حزبالله امری غیرممکن است گفتند که هدف آنها بیرون راندن حزبالله از جنوب رود لیتانی است که این هدف هم برآورده نشد.
پس از این جنگ به صورت کلی هیبت ارتش اسرائیل از هم فرو پاشید. ارتش اسرائیل روحیه خود را از دست داد و آن پرستیژ و هیمنهای که این ارتش برای خود فراهم کرده بود همه بر باد رفت، آن حالت بازدارندگی که اسرائیل همیشه از آن علیه منطقه و عرب استفاده میکرد هم از بین رفت. تئوری امنیت اسرائیل که به قدرت ارتش بستگی داشت زیر سوال رفت و تغییرات ژرفی در درون ساختار ارتش اسرائیل رخ داد بسیاری از فرماندهان ارتش استعفا دادند که در این میان میتوان به برکناری وزیر دفاع، فرمانده ارتش، فرمانده نیروی دریایی، فرمانده منطقه شمالی و تعدادی دیگر از مقامات سیاسی و اطلاعاتی این رژیم اشاره کرد.
با این حال اصلا نمیتوان این مساله را از دیگر مسائل منطقهای و آنچه که قرار بود در منطقه اتفاق بیفتد جدا کرد. بر اساس آنچه تاکنون بر اثر مطالعات و تحقیقات ثابت شده است، آنچه به بهانه گرفتن دو اسیر توسط حزبالله لبنان شروع شد در حقیقت آغاز یک طرح منطقهای بسیار گسترده بود که توسط آمریکاییها برنامهریزی شده بود و اسرائیل هم ماموریت اجرای آن را بر عهده داشت. در فاز اول این طرح باید حزبالله از بین میرفت تا به این ترتیب موازنه قدرت و ترسی که از مقاومت اسلامیبه دست آمده بود نیز از بین میرفت. چنانکه امروز فاش شده است بعد از اجرای این طرح قرار بود در فازهای بعدی حمله به سوریه و ایران مدنظر باشد. این طرح بسیار گسترده بود.
قرار بر این بود با حمله به لبنان و شکست دادن مقاومت در لبنان، اسرائیل ارتش خود را در بقاع غربی به حرکت درآورده و در موازات مرزهای سوریه حرکت کنند و از آنجا به جاده بینالمللی بیروت - دمشق برسند، پس از قطع این جاده این حرکت ادامه مییافت و در مرزهای لبنان آنها پیشروی کرده و عملا لبنان را به محاصره خود در میآوردند و این کشور را به صورت کامل از سوریه، ایران و دنیای عرب جدا میکردند. پس از این برنامه قرار بود نیروهای پیمان ناتو به لبنان آمده و به جای نیروهای یونیفل حاضر در لبنان آنها را جایگزین کرده و تمام امور لبنان را به این نیروها بسپارند. پس از انجام این کارها قرار بود به سوریه حمله شود و در صورت موفقیت حمله به سوریه که در محاسبات آنها آسانتر از حمله به لبنان بود، نوبت حمله به ایران میرسید.
تمام این طرحها با مقاومت 33 روزه حزبالله و قدرت موشکی آن که تا روز آخر شهرهای اسرائیل را هدف قرار داد، عملا نقش برآب شد و اسرائیل نتوانست در پی این برنامه سراغ سوریه و بعد از آن ایران بیاید.
محمدعلی مهتدی