نتیجه این جنگ نابودی اسرائیل است
موضوع جنگ 33 روزه فارغ از جنگی که رخ داد یک پیروزی بزرگی است که حزب الله بدست آورده، زیرا برای اولین بار جسد در مقابل اسرای زنده تبادل شد و شخصی بنام سمیر قنطارکه 30 سال پیش در یک عملیات فدایی اسیر شد آزاد گشت، این یعنی تحمل ذلت.
اولمرت هم در کابینه اعلام کرد که روز آزادی اسرا، روز غمناک و همراه با ذلت است. در مقابل حزبالله هم مراسمی به عنوان جشن آزادی برگزار کرد که از مراسم سال 2000 هم بزرگتر بود و عملا سید حسن نصرالله میخ محکم را بر تابوت اسرائیل کوبید و این آغاز "پایان" رژیم غیرمشروع اسرائیل در منطقه خواهد بود. در حدی که ابراهام بورگ (رئیس سابق پارلمان اسرائیل) گفت: اسرائیل دانه پایان زندگی خود را در داخل خودش کاشت، آنها برای اولین بار قدرت بازدارندگی ندارند و شکست را پذیرفتهاند.
بنده هم عرض می کنم که بی شک این حکومت و این معادله حاکم در اسرائیل فروخواهد پاشید، البته قدم به قدم. با توجه به تجربیات و مطالعاتی که در مورد اسرائیل دارم می توان با صراحت اعلام کرد که "دولت آینده اسرائیل بدون صهیونیست خواهد بود" و این یعنی صهونیست مرد، کشته شد، تسلیم شد. دلتمردان و سیاستمدارانی به راس کار خواهند آمد که اسرائیل را به عنوان یکی از شرکتهای چند ملیتی به نفع آمریکا در منطقه تبدیل خواهند نمود.
افق این است که اسرائیل نابود است، چه تحلیل قرآنی، توراتی و چه تحلیل نخبگان استراتژیست میگویند اسرائیل نمیماند و حداکثر 10 تا 15 سال بیشتر دوام نمی آورد. ولی در 3 و 4 سال آینده آنچه که در اسرائیل دیده میشود از بین رفتن "صهیونیست نیل تا فرات" است و با مرگ شارون آخرین مدعی این جریان هم از بین رفت و تمام شخصیت هایی که جدیداً وارد صحنه اسرائیل میشوند که این موضوع را باور نداشتند.
درگذشته به این صورت نبود، اسرائیل داعیانی داشت، ژنرال هایی که کشتار فراوان انجام می دادند و از شعارهای مانند اسرائیل موعود طرفداری میکردند. اما سیاستمداران جدید دیگر هیچ چیزی از آن اسطوره را در خود ندارند و فقط سعی می کنند در راستای اهداف امپریالیسم امریکا شرکت های چند ملیتی را تاسیس کرده و فعالیت خود را ادامه دهند.
دو مطلب اهمیت فراوانی دارد، یکی درمورد مردم و دیگری مسئولین حزب الله که شنیدم و هم دیدم. مردم برای اولین بار در تاریخ لبنان و همچنین مسیحیان لبنانی که تا به حال میگفتند لبنانی بودن بجز مارونی شدن نیست، به سطحی از آگاهی رسیدند که دوش به دوش، دل به دل، و همراه دیگر لبنانی ها در یک جا زندگی میکردند و با هم برای مقاومت دعا و صبر کردند، اگر این ایستادگی نبود امکان پیروزی حزب الله وجود نداشت و این نه گفته من بلکه حرف همه شیعیان لبنان است، مسیحیان هم شیعه ها را به عنوان انسان های مقاوم پذیرایی میکردند و به آنها امید میدادند، این شکل در تاریخ منطقه که مسیحیت و اسلام در کنار هم قرار بگیرند بی سابقه است.
مطلب دیگر، شکل تصمیم گیری های حزب الله و در راس آن سید حسن نصر الله است. بعضاً پیش می آمد در یک عملیات بزرگ و عظیم که همه امکانات نظامی آن فراهم بود، سید حسن نصرالله استخاره می کرد، اگر خوب میآمد عمل میکردند و اگر بد بود عملیات صورت نمی گرفت. این یعنی تسلیم در مقابل قضا و قدر الهی. در قبل چنین نگاهی کمتر وجود داشت. یکی از واحد موشکی حزب الله برای من تعریف میکرد می گفت: 3 و 4 روز نباید می خوابیدم و یک موش هم انگار مامور بیدار کردن من بود چون اینها با یک تکه پنیر باید سر میکردند. میگفت هر لحظه که احساس خواب میکردم سرو صدای این موش من را بیدار میکرد که این یکی از معجزاتی است که در جنگ نمونه های آن زیاد است.
معنویت به شدت بین همه مردم لبنان گسترش پیدا کرده بود و در شکل مادی نیز مردم لبنان به صورت متحد، مسیحی و مسلمان کنار یکدیگر قرار گرفتند و این عامل اساسی بود که سید حسن نصر الله هم به آن اشاره کرد و گفت:"ما تا یوم الدین مدیون میشل عون هستیم" چون یکی از طرح های مهم آمریکا و اسرائیل ایجاد اختلاف بین شیعیان و طوائف مختلف از جمله مسیحیان بود تا بتوانند به این بهانه شیعیان را از کل لبنان خارج و آنها را بین کشورهای دیگر تقسیم کنند و تا به این طریق بتوانند از دست مقاومت خلاص شوند، ولی با وجود افرادی مانند میشل عون این طرح عملی نشدواین جنگ نشان داد که مقاومت همین مردم هستند و اگر مردم ایستادگی نمی کردند مقاومتی وجود نداشت.
دکتر محمد صادق الحسینی