جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

محبوب ترین مطالب

وقتی جاده های زیبای شمال کشور را طی می کنی همان نزدیکی شهر آستانه اشرفیه روستای قدیمی است به نام "رودپشت" که اگر حالی داشتی سری به خانه محمد رضا پورحسن بزن که زیارتش همان زیارت عشق است. پیشنهاد می کنم آدرس خانه را به همراه داشته باشید چون همسایه نمی دانند محمد رضا جانباز شیمیایی است. یادم است که یکی از اهالی می گفت محمدرضا خیلی سال است که سرفه می کند و بیمار است.

شهید
۰۲ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

شهید
۰۲ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

قانون اول: بارالها، اعتراف می‌کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم. (تاریخ اجرا 4 مرداد69)

 

قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می‌کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم. (تاریخ اجرا 11 مرداد 69)

 

قانون سوم: خدایا! اعتراف می‌کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم. (تاریخ اجرا 26 مرداد 69)

 

قانون چهارم: خدایا! اعتراف می‌کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم. حداقل در هر هفته باید 2شب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .(تاریخ اجرا 16 شهریور 69)

 

قانون پنجم: خدایا! اعتراف می‌کنم از اینکه «خدا می‌بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم. حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه‌ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم. (تاریخ اجرا 13 مهر 69)

 

قانون ششم: حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده‌های نمازهای واجب صلوات بفرستم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم. (تاریخ اجرا 18 آبان 69)

 

قانون هفتم: حداقل باید در هر 24 ساعت 70 بار استغفار کنم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم، در 24 ساعت بعدی باید 300 بار استغفار کنم و باز هم 300 به 600 تبدیل می‌شود.(تاریخ اجرا 30 آذر 69)

 

قانون هشتم: هر کجا که نماز را تمام می‌خوانم باید در هفته 2 روز را روزه بگیرم. بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم، در هفته بعد به ازای 2 روز، 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه باید بپردازم. (تاریخ اجرا 19 بهمن 69)

 

قانون نهم: در هر روز باید 5 مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم روز بعد باید 15 مسئله بخوانم. (تاریخ اجرا 14 فروردین70)

 

قانون دهم: در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار، 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم. (تاریخ اجرا 15 خرداد 70)

شهید
۰۲ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

یه روز یه ترکه میره جنگ میشه فرمانده؛ داداشش شهید می شه!

با بی سیم بهش می گن لااقل جنازه داداشتو برگردون عقب!

میگه اینا همشون داداشای من هستن، کدومشونو بیارم؟


به یاد حمید و مهدی باکری

روحمان با یادشان شاد

شهید
۳۱ تیر ۹۱ ، ۱۶:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

آقازاده ای که به جای خارج رفتن، ماند و شهید شد

در ناز و نعمت زندگی کردن و دست کشید ناز همه آن لذت های دنیایی کار همه کس نیست به جز افرادی که چشم سر را بسته و چشم دل را بر خوبیهای جاودانه باز کرده بود. شهید سید سعید پور جندقی  یکی از همان عارفانی است که در جبهه به این مقام رسیده است.

 

شهید
۳۱ تیر ۹۱ ، ۱۶:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

در «شور شیرین» رزمنده‌ های انقلابی همیشه پیروز نیستند و در سکانسی از فیلم، پس از حمله نیروهای حزب دموکرات تمامی پاسدارها توسط ضد انقلاب به شهادت می‌رسند. لذا فیلم، باورپذیرتر از آن دسته از فیلم‌هایی است که رزمنده‌ای با توان کم لشگری را اسیر می‌کند. در بستر همین روایتگری در «شور شیرین»، از میزان سنگدلی دشمن هم پرده برداشته می‌شود؛سر یکی از نیروهای انقلابی توسط سرکرده دشمنان بریده می‌شود

 

شهید
۳۱ تیر ۹۱ ، ۱۶:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مگر کسی که خاطراتش را در  800 صفحه (آن هم با فونت ریز!) منتشر کرده است هنوز حرف نزده‌ای دارد؟ بقیه را نمی دانم اما حمید داوودآبادی حتما دارد. یک ساعتی در دفتر سایت ساجد مهمانش بودیم و گفتیم و شنیدیم. داوودآبادی بی تعارف و خیلی صمیمانه گفت که از خدا خواسته شهید نشود تا چیزهایی را که دیده است روایت کند. می گفت حالا که به سایت و وبلاگ و کتاب‌هایم نگاه می‌کنم انگار خدا می گوید بیا، شهیدت نکردم، حالا ببینم چه می کنی. مهمان دومین «باشگاه چانه زنی» رجا نیوز خیلی دوست داشتنی بود. تا از نزدیک نبینیدش باور نمی‌کنید!

 

شهید
۳۱ تیر ۹۱ ، ۱۵:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

این کار را خواهیم کرد، هرچند منتظریم تا بیایی و آن را با هم انجام دهیم

شهید
۲۵ تیر ۹۱ ، ۱۸:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هیبت دشمن در کربلای یک شکست

سخن از عملیات کربلای 1 وآزاد سازی مهران برای سردار حمید رضا رستمیان چندان هم راحت نبود. نمی دانم این جاماندن از تبار عشق چقدر برای او وهمراهانش دشوار است .در طول گفت وگویمان با سردار تنها سرود:« یاران چه غریبانه رفتند از این خانه»  بود که از میان کلاماتش ،زمزمه می شد و بر جان دلمان می نشست. ایشان اما در جبهه دیگر مشغول هستند وبا آهی از نبود وفراغ وجدایی همچنان در کسوت پاسداری از اسلام وکشور در لشکر 25 کربلا همان لشکر تک تازی که در دوران دفاع مقدس حماسه های بی بدیلی از خود به جای گذاشت، در حال خدمت هستند .همه تلاشمان برای هم صحبتی با ایشان پیرامون دلاوری های لشکر 25 کربلا در عملیات کربلای 1 که با افتخار به آزاد سازی مهران انجامید به ثمر نشست .

آنچه در پی می آید حاصل گفت وگو با سردار حمید رضا رستمیان فرمانده ادوات درعملیات کربلای 1 در زمان جنگ و فرمانده فعلی لشکر 25 کربلا است

شهید
۲۵ تیر ۹۱ ، ۱۸:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

از روزی که "نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند؟ می گویم "مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم. برای من ناراحته." تا روزی که "کنار جاده، وقتی از این ده به ده دیگر می رفتیم، می دید که بچه ای کنار جاده نشسته و دارد گریه می کند. ماشین را نگه می داشت، پیاده می شد و می رفت بچه را بغل می کرد. صورتش را با دستمال پاک می کرد و او را می بوسید. بعد هم راه بچه شروع می کرد به گریه کردن. ده دقیقه، یک ربع، شاید هم بیش تر." خیلی زمان گذشته بود، از کودکی مصطفی تا سال هایی که برای خودش مردی شده بود با این حال یک چیز عوض نشده بود و آن خود مصطفی بود!

شهید
۱۱ تیر ۹۱ ، ۱۸:۴۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

16) کلاس عرفان گذاشته بود. روزی یک ساعت. همه را جمع می کرد و مثنوی معنوی می خواند و برایشان به عربی ترجمه می کرد. عربی بلد نبودم، اما هرجور بود خودم را می رساندم به کلاس. حرف زدنش را خیلی دوست داشتم.

شهید
۱۱ تیر ۹۱ ، ۱۸:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آقا گفتند من چمران را از برادرم هم بیشتر دوست دارم

 من و همسرم در سال ۱۳۵۶ در آمریکا به تحصیل مشغول بودیم و در کنار آن در انجمن های اسلامی دانشجویان هم فعالیت می کردیم. یادم هست که در یکی از سمینارهایی که این انجمن برگزارکرده بود، یکی از سخنرانان درباره فعالیت های «حرکة المحرومین» در جنوب لبنان و نقش امام موسی صدر و شهید چمران در شکل گیری مجموعه و تداوم فعالیت های آن صحبت کرد و من برای نخستین بار نام دکتر را در آنجا شنیدم.

شهید
۱۱ تیر ۹۱ ، ۱۸:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهادت حق چمران بود

 اشاره: دکتر رضا امراللهی متولد 1325 یزد است، وقتی کارشناسی فیزیک را در سال 1350 از دانشگاه شهید بهشتی می گیرد برای تحصیل به امریکا می رود و 5 سال بعد فوق لیسانس مهندسی برق هسته ای را از دانشگاه لامار کسب کرد. دکترای خود در فیزیک پلاسما را نیز در سال 1373 از پاریس دریافت کرد. وی تاکنون ریاست سازمان انرژی اتمی، عضو هیئت علمی گروه فیزیک دانشگاه امیرکبیر و خواجه نصیرالدین طوسی، قائم مقام وزیر نیرو و ... را برعهده داشته است. ایشان نامزد دبیرکلی آژانس انرژی اتمی نیز بوده است.

 

شهید
۱۱ تیر ۹۱ ، ۱۸:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید چمران در مظلومیت مضاعف بود

اشاره: دکتر غفوری فرد از آن افرادی است که در آمریکا درس خوانده و از این لحاظ با اقدامات شهید چمران در ان کشور آشنایی دارد. در دوره دولت موقت هم به دلیل پست های دولتی که به انها مشغول بوده با ایشان ارتباط گسترده ای داشته است. وی همچنین نماینده مجلس اول بوده که شهید چمران هم در ان نمایندگی داشته است. با او بخاطر تمام این موضوعات به گفت و گو نشستیم.

شهید
۱۱ تیر ۹۱ ، ۱۸:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چمران طرحی بود برای آینده

درخصوص نقش و فعالیت های دکتر چمران و لبنان باید به حقیقت بزرگی توجه کرد و ان این است که این بی انصافی به تاریخ معاصر است که از خاورمیانه و تحولات آن سخن به میان بیاید اما از نقش بنیادین امام موسی صدر و شهید چمران در تغییر جغرافیای سیاسی منطقه به نفع دین باوران داشته اند حرفی زده نشود. بی شک هسته های اولیه مقاومت اسلامی را آن روز همان افرادی بودند که تحت تعلیم شهید چمران قرار گرفتند و ایشان آموزش های معنوی، سیاسی و نظامی به انها داد و آنها پایه های اولیه مقاوت اسلامی را تشکیل دادند.

شهید
۱۱ تیر ۹۱ ، ۱۸:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هر وقت صدای در می‌آید هنوز فکر می‌کنیم تو هستی

روز جمعه همایشی با عنوان «شب خاطره شهید حسن طهرانی مقدم» در حوزه هنری تهران برگزار شد. در میان افرادی که پیرامون پدر موشکی ایران خاطراتی را بیان داشتند. متنی قرائت شد که دل همه را لرزاند. نامه ای از طرف دختر ی به نام زینب برای پدری آسمانی.

 

شهید
۰۷ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۴۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

محمد اسماعیل کوثری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با حضور در مراسم شب خاطره که روز جمعه به مناسبت گرامیداشت یاد و خاطر شهید حسن طهرانی‌مقدم برگزار شد، گفت:‌ حسن را از سال 62 و عملیات خیبر می‌شناسم. آن روزها دشمن آمده بود که 3 روزه بستان و خوزستان را و سپس 7 روزه ایران را بگیرد و نظام جمهوری اسلامی را از بیخ و بن بکند.

 

شهید
۰۷ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

حجت‌الاسلام رحیمیان نماینده مقام معظم رهبری در بنیاد شهید و امور ایثارگران در مراسم شب خاطره که یاد بودی برای شهید طهرانی مقدم بود با اشاره به اینکه شهدا نیازمند تجلیل ما نیستند، ما محتاج توجه آن‌ها هستیم، گفت: شهید طهرانی مقدم مظهر تذهیب و ترقی بود. ایشان و همه شهدا نقطه اوج حق در مقابل نقطه اوج باطل هستند.

 

شهید
۰۷ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

طنین صدایی که ماندگار شد!

گوینده جوان رادیو اهواز که حال و هوای حماسه های خرمشهر را با تمام وجود حس کرده و طنین صدایش در هنگام اعلام خبر آزادی خرمشهر از رادیو، چشمان بسیاری را پر از اشک شادی کرده بود، امروز در میانسالی، گوینده رادیو البرز است و از خاطرات آن روزها می گوید.

 

شهید
۰۷ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ناشنیده های اشغال خرمشهر در خاطرات دختری 10 ساله

خانواده‌ی مادرم ساکن اراک بودند. مدرسه‌ها که تعطیل می‌شد بار و بنه سفر می‌بستیم و سلانه سلانه راه می‌افتادیم سمت اراک. همیشه چند ساعت قبل از طلوع خورشید حرکت می‌کردیم و چند ساعت بعد از غروبش می‌رسیدیم. دیدن آسمان نارنجی و باد خنکی که به صورتم می‌خورد، از بهترین خاطرات این سفرهاست.

 

شهید
۰۲ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر