جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

محبوب ترین مطالب

1- دیگه نمی خوام برم هنرستان. – آخه برای چی ؟ - معلم ها بی حجابن . انگار هیچی براشون مهم نیست. میخوام برم قم؛ حوزه.

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 1) می خواستیم هیأت اجرایی کنگره دانش جویان را عوض کنیم. به انتخابات فقط چند روز مانده بود. ما هم که تبلیغات نکرده بودیم. درست قبل از انتخابات، مصطفی رفت و صحبت کرد. برنده شدیم.

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 1- خرمشهر داشت سقوط می کرد. جلسه ی فرمانده ها با بنی صدر بود .بچه های سپاه باید گزارش می دادند. دلم هری ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال ، با موهای تکو توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین اش بلند تر از دستش بود  کاغذ های لوله شده را باز کرد و شروع کرد به صحبت.یکی از فرماندهای ارتش می گفت «هرکی ندونه ،فکر می کنه از نیروهای دشمنه.» حتی بنی صدر هم گفت «آفرین ! » گزارشش جای حرف نداشت.نفس راحتی کشیدم.

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آنچه می خوانید بخشی از گفت وگویی ناتمام با سردار سوداگر است که تا روز قیامت ناتمام ماند! سردار سوداگر چند هفته پیش به دلیل آسیب های دوران جنگ به دیار حق شتافت.او در آخرین روزهای عمر رئیس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس  بود.

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
"دلصدا"اثری فاخر در حوزه دفاع مقدس
 دلصدا اولین آلبوم با ویژگی منحصر به فرد با موضوعیت دفاع مقدس است که در این اثر از 7 خواننده کمک گرفته شده است .
 

آلبوم موسیقی دلصدا که قرار است به زودی مراسم رونمایی از آن برگزار شود از جمله آلبومهای موسیقی در مورد هشت سال دفاع مقدس است. میثم حسنی مجری طرح آلبوم "دلصدا" در گفت و گو با ندای انقلاب درباره چگونگی تولید و تنظیم این اثر گفت: آلبوم دلصدا اولین آلبوم با ویژگی منحصر به فرد با موضوعیت دفاع مقدس است که در این اثر از 7خواننده به نام های محسن چاووشی،فرزاد فرزین، بهنام صفوی، شهاب رمضانی ، مهدی یغمائیان،شاهد صادقپور،فریدون اسرائی کمک گرفته شده است  .
این البوم به کمک دفتر مطالعات بشارت تهیه شده است که از روز سه شنبه مورخ 90/12/16 در بازار توزیع می شود.
میثم حسنی علت انتخاب این خوانندگان را نزدیکی افکار و آثار آنان با فضای دفاع مقدس و تمایلات شخصی آنها برای همکاری در این پروژه اعلام کرد .
این کار از اردیبهشت 90 انجام شد که با تلاش دوستان و خوانندگان محبوب به کاری فاخر و در خور دفاع مقدس تبدیل شده است.
وی افزود:روز دوشنبه مراسمی برای رونمایی از این اثر فاخر در سالن هتل سیمرغ تهران در نظر گرفته شده است که با حضور همه خوانندگان از این اثر رونمایی می شود.
ویژگی های این اثر بسیار مبتکرانه بوده که تمام آلبوم با موضوعیت دفاع مقدس جمع بندی شده که در یک پکیج زیبا ارائه می شود .
این آلبوم با در نظر گرفتن حرمت هشت سال دفاع مقدس به نوعی بسیار جوان پسند نیز هست.
مجری این طرح عنوان کرد: آلبوم دلصدا 2 نیز در حال تولید است که انشاالله درنیمه شعبان سال آینده به بازار عرضه می شود.
حسنی در پایان گفت: سایت delseda.com برای ارتباط بیشتر بینندگان با خوانندگان این اثر ایجاد شده است که با مراجعه به این سایت از مصاحبه های تصویری با خوانندگان نیز بهره می برند.

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به یاد ننه علی و آلونکی که الان دیگر نیست

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اشتباه گرفتن جیرجیرک با جن در خط مقدم

شبانه داشتم برای دیدن یکی از فرماندهان جایی می رفتم، دیدم دو نفر دارند می آیند سمت ما. اولش با خودم گفتم برم و بترسونم شون. ولی جلوتر که رفتم دیدم از بچه های اطلاعات عملیات هستن و همین باعث شد تا برم و یواشکی به حرفاشون گوش بدم. دیدم یکی شون (عباس گنجی) از نیروهای خودم هست و خودم اطلاعات عملیاتی اش کرده بودم. رفیق عباس که اسمش یادم نمی یاد، داشت به عباس می گفت:

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

1- از صبح آفتاب خورده بود توی سرم ؛ گیج بودم . سرم درد می کرد. با بدخلقی گفتم « آقا جون ! این رئیس ستاد کجاس؟» حواسش نبود. برگشت . گفت «جانم؟ چی می گی ؟ » گفتم «رئیس ستاد. » گفت « رئیس ستاد رو می خوای چه کنی ؟ » گفتم « آقا جون ! ما ازصبح تا حالا علاف یه متر سیم کابل شده یم.می خوایم برق بکشیم پاسگاه . یه سری دستگاه داریم اون حجا. یهمتر سیم کابل پیدا نمی شه .» گفت « آهان ! برای جاسوسی می خواین.» گفتم « جاسوسی کدومه برادر؟ حالت خوشه ها . برای شنود می خوایم.» رفتیم تو.دیدم رئیس ستاد جلوی پاش بلند شد.

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

1) یک بار ازش پرسیدم«قضیه‌ی زندان رفتنت چی بوده،حاجی؟»

جواب نداد.خودش را به کاری مشغول کرد.

ـ حاجی،هیفده شهریور چی کار می‌کردی؟وقتی امام اومد،توی کمیته استقبال بودی؟

اخم هایش رفت توی هم.

ـ تو با قبل چی کار داری؟ببین الآن دارم چی کار می کنم.

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 1- ارزش ضد انقلاب

 بلندی های «سرا » دست ضد انقلاب بود، از آن جا دید خوبی روی ما داشتند. آتش سنگینی طرفمان می ریختند، طوری که سرت را نمی توانستی بالا بگیری. همه خوابیده بودن روی زمین. برای این که نیروها را تحت کنترل داشته باشم به حالت نیم خیز بودم، ناگهان از پشت، دست سنگینی را بر شانه ام احساس کردم؛ برگشتم دیدم محمود است. جلوی آن همه تیر و گلوله، صاف ایستاده بود. آمدم بگویم سرت را خم کن، دیدم دارد بدجوری نگاهم می کند. گفت: داوودی این چه وضعیه؟ خجالت بکش. چشمانش از خشم می درخشید. با صدایی که به فریاد می ماند، گفت: فکر نکردی اگه سرت رو پایین بیاری، نیروهات منطقه را خالی می کنن؟بعد هم، بدون توجه به آن همه تیر و گلوله که به طرفش می آمد، به سمت جلو حرکت کرد.

 عملیات تمام شده بود که دیدمش، دستی به شانه ام زد و گفت: ضد انقلاب ارزش این رو نداره که جلویش سرتو خم کنی.

 

علی محمود داوودی

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید
۱۶ اسفند ۹۰ ، ۱۸:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

1- مادرم نمی گذاشت ما غذا درست کنیم پدرم نسبت به غذا حساس بود؛ اگر خراب می شد، ناراحت می شد.تا قبل از عروسی برنج درست نکرده بودم. شب اولیکه تنها شدیم، آمد خانه و گفت « ما هیچ مراسمی نگرفتیم. بچه ها میخوان بیان دیدن . می تونی شام درست کنی؟» کته ام شفته شده بود. همان را آورد، گذاشت جلوی دوست هاش. گفت « خانم من آش پزیش حرف نداره ، فقط برنج این دفعه ای خوب نبوده وا رفته.»

 

شهید
۱۶ اسفند ۹۰ ، ۱۸:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کتاب: گنجینه ی آسمانی (گفتارهای روایت فتح)

نویسنده: سید مرتضی آوینی

ناشر: کانون فرهنگی هنری ایثارگران، با همکاری موسسه ی روایت فتح

چاپ اول: بهار 1375

کتاب گنجینه ی آسمانی گفتارهای مستند روایت فتح (مهمترین و تاثیرگذار ترین مستند جنگ 8 ساله) است. آنچه این مجموعه گرد آورده است، گفتار متن فیلم های مستند روایت فتح است که از سال 1365 با تلاش گروه تلویزیونی جهاد سازندگی آغاز شد و تا پایان جنگ (سال 1367) ادامه داشت. در این مدت 5 مجموعه شامل نزدیک به 70 برنامه تولید و پخش شد، که شهید سید مرتضی آوینی علاوه بر حضور در جبهه، نظارت بر تولید، تدوین و نگارش گفتار متن این فیلم ها را نیز به عهده داشت.

شهید
۱۶ اسفند ۹۰ ، ۱۸:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

1) مرا که تبعید کردند تفرش، بار خانواده افتاد گردن مهدی. تازه دیپلمش را گرفته بود و منتظر نتیجه ی کنکور بود. گفت:«بابا، من هر جور شده کتاب فروشی رو باز نگه می دارم. این جا سنگره. نباید بسته بشه.» جواب کنکور آمد. دانشگاه شیراز قبول شده بود. پیغام دادم «نگران مغازه نباش. به دانشگاهت برس.» نرفت. ماند مغازه را بگرداند.

 

شهید
۱۶ اسفند ۹۰ ، ۱۸:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهرداری که شیرجه رفت توی دیگ دوغ

آفتاب عمود می تابید، هوا گرم و شرجی، شهردار بخت برگشته، پشت خاکریز، با پای برهنه، لخت، با چفیه ائی بر شانه، شلوار گشاد کُردی، عرق چکان، با یک پارچ و لیوان، کنار دیگ دوغ، با ژستی بخور و نمیر، پارچ و کله اش را تا نصفه و نیمه فرو می کرد، توی دیگ دوغ.


شهید
۱۶ اسفند ۹۰ ، ۱۸:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

1- هفده سالش که شد ازدواج کرد د؛ با دختر خاله اش. عروسیش خانه پدرزنش بود توی بر بیابان همه را که دعوت کرده بودند شده بودند پنج شش نفر. خودش گفته بود به کسی نگیم سنگین تره!

همسایه ها بو برده بودند محمد از رژیم خوشش نمی آید می گفتند پسر فلانی خرابکاره. عروسیش را دیده بودند گفته بودند ازدواجش هم مثل مسلمون ها نیست .

شهید
۱۳ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

1- یک دختر جوان ایستاده بود جلوی مغازه، رویش را سفت گرفته بود. این پا و آن پا می کرد. انگار منتظر کسی بود. راننده تا دید، پرید پشت ماشینش. چند بار بوق زد، چراغ زد، ماشین را جلو و عقب کرد. انگار نه انگار، نگاهش هم نمی کرد. سرش را این ور و آن ور می کرد، ناز می کرد. از ماشین پیاده شد، آمد جلو. گفت «بفرما بالا!» یک هو دید یک چادر مشکی و یک جفت کفش پاشنه بلند ماند روی زمین و یک پسر بچه نه ده ساله از زیرش در رفت. مصطفی بود! بعد هم علی پشت سرش، از ته کوچه سرکی کشید، چادر و کفش را برداشت و دِ در رو.

شهید
۱۳ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

1) تومار بزرگ درست کرد و بالایش درشت نوشت:"صنعت نفت در سرتاسر کشور باید ملی شود" گذاشتش کنار مغازه ی بابا مردم می آمدند و امضا می کردند.

 

شهید
۱۳ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 1- از نماز جمعه ماجرای طبس را شنیدم . چون توی سرویس خبر روزنامه بود. صبر نکرده بود ؛ صبح زود با عکاس روزنامه رفته بود طبس.

 

شهید
۱۳ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر