علی تجلایی در روز پنجم مرداد ماه سال 1338 در تبریز دیده به جهان گشود. در سال 1344 قدم به عرصه علم و دانش نهاد و موفق به دریافت دیپلم از دبیرستان تربیت تبریز گشت. از سال 1356 فعالیتهای مبارزاتی خود را آغاز نموده، پس از مدتی توسط ساواک دستگیر شد.
خاطره دیدار دکتر ربانی استاد فعلی دانشگاه علوم پزشکی تهران و از جراحان بیمارستان صحرایی امام حسین (ع) در زمان دفاع مقدس با شهید محمدابراهیم همت خواندنی است.
گفت و گو با جاسم غضبانپور عکاس دفاع مقدس
¤ آقای غضبانپورلطفاً خودتان را معرفی کنید.
- راویان در سال تولد من اختلاف دارند. یک چیزی میان سال 1339 تا 42 در روستای خیّن بین خرمشهر و شلمچه متولد شدم.
¤الان هم کسی در خیّن زندگی می کند؟
- نه. کاملاً از بین رفته و با خاک یکسان شده است. تا دوم ابتدایی به مدرسه ای که محلش قصر شیخ خزعل در روستای فعلیه بود، می رفتم که بعدش آمدیم خرمشهر. خیلی از همکلاسی هایم شهید شدند.
ظهر بود، همه فرماندهان، بسیجی و سپاهی و ارتشی، بعد از یک جلسه عملیاتی داخل پادگان سرپل ذهاب، نماز و نهار. حاج همت، مهدی باکری، صیاد شیرازی و سرداران سپاه عشق همه حضور داشتند.
گلوله از همه طرف مى بارید. مجال تکان خوردن نداشتیم. سه نفرى داخل سنگرى که از کیسه هاى گونى تهیه شده بود، پناه گرفته بودیم. بقیه بچه ها، هر کدام در سنگرى قرار داشتند ...
روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ حضرت محمد رسول الله «ص») بودیم که در آن صحبت از کنترل مناطق عملیاتی بود.
* گفتم: «به خاطر این چشمها هم که شده، تو بالاخره یک روز شهید میشوی!»
چشمهایش درخشید، پرسید: «چرا؟»
یک دفعه از حرفی که زده بودم، پشیمان شدم. خواستم بگویم «ولش کن! حرف دیگری بزنیم!»، اما نگاهش یک جوری بود که نتوانستم این را بگویم. بعد خواستم بگویم «در همه نمازهایم دعا میکنم که تو بمانی و شهید نشوی!» اما باز نشد. چیزی قلنبه شده بود و راه گلویم را گرفته بود. آهی کشیدم و گفتم: «چون خدا به این چشمها هم جمال داده هم کمال. چون این چشمها در راه خدا بیداری زیاد کشیدهاند و اشکهای زیادی ریختهاند.»
* در میدان بزرگ «شهررضا» مجسمه بزرگی از شاه قرار داشت. ابراهیم و چند نفر از دوستانش نقشه کشیده بودند که در یک فرصت مناسب، مجسمه را پایین بکشند. ظهر روز تاسوعا، ابراهیم ناهارش را که خورد، به طرف میدان به راه افتاد. دوستانش را جمع کرد و گفت: «باید همین الآن مجسمه شاه را پایین بکشیم!».
در تاریخ دفاع مقدس ملت ایران ، انسان ها یا ابر مرد هایی ظهور کردند که حصار تنگ زمین هیچگاه آنان نتوانست در خود جای دهد ، محمد ابراهیم همت از جمله آن سرداران ابر مردی است که چشم زمین به چشم هایش حسودی ها کرد. حاج ابراهیم همت از آن دست شهداست که هر چه دربارهاش گفته و نوشته شود، باز هم سخنان تازه و نکاتی میتوان از آنها به دست آورد؛
حاج حسین یکتا در جمع دانشجویان دانشگاههای استان مازندران در خرمشهر از جبهه و دانشگاه حرف زد: جبهه ای که دانشگاه شد و دانشگاهی که جبهه.
ویژه نامه شهادت شهید آوینی 12
آوینی شاید از نظر زمانی مدت زیادی را در منظر افکار عمومی نبود، چیزی بین سال های 67 تا اوایل 71، اما همین دوره کوتاه هم پر فراز و نشیب و پر التهاب است و هم جنجالی. در این دوران کوتاه آوینی به عنوان فردی نسبتاً گمنام از مجله سوره وارد عرصه مطبوعات و البته فرهنگ و هنر شد، اما با مقالاتی که نوشت و موضع گیری هایی که کرد و البته مبانی ای که پایه گذاشت، در همین مدت کوتاه به یکی از مهمترین چهره های مطبوعات و فرهنگ و هنر اسن کشور تبدیل شد. البته فراز و نشیب تقابل چهره های مختلف در مقابل او زمانی بیشتر شد آوینی به شهادت رسید و حالا چهره ها باید برای شهیدی که تا دیروز در مقابلش ایستاده بودند مرثیه می سرودند!
ویژه نامه شهادت شهید آوینی 11
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند إنشاءالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتاً نمی دانم چطور میشود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟ چون در دل انسان یکجور احساس نیست. در حادثهی شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تأسف است از نداشتن کسی مثل سیدمرتضی آوینی. اما چندین احساس دیگر هم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و بازشناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است.
ویژه نامه شهادت شهید آوینی 10
بسمالله الرحمنالرحیم
خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر(عج) حضرت آیتالله خامنهای أیدکمالله تعالی بتأییداته الخالصه.
سلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
امتثال امر، فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمیگذارد لذا حقیر مستقیماً با استمداد از فضل بیمنتهای ربالعالمین وارد در اصل مطلب میشوم بعد از عرض این مختصر که:
ویژه نامه شهادت شهید آوینی 9
کتاب: گنجینه ی آسمانی (گفتارهای روایت فتح)
نویسنده: سید مرتضی آوینی
ناشر: کانون فرهنگی هنری ایثارگران، با همکاری موسسه ی روایت فتح
چاپ اول: بهار 1375
کتاب گنجینه ی آسمانی گفتارهای مستند روایت فتح (مهمترین و تاثیرگذار ترین مستند جنگ 8 ساله) است. آنچه این مجموعه گرد آورده است، گفتار متن فیلم های مستند روایت فتح است که از سال 1365 با تلاش گروه تلویزیونی جهاد سازندگی آغاز شد و تا پایان جنگ (سال 1367) ادامه داشت. در این مدت 5 مجموعه شامل نزدیک به 70 برنامه تولید و پخش شد، که شهید سید مرتضی آوینی علاوه بر حضور در جبهه، نظارت بر تولید، تدوین و نگارش گفتار متن این فیلم ها را نیز به عهده داشت.
ویژه نامه شهادت شهید آوینی 8
من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانهای به دنیا آمده و بزرگ شدهام که درهر سوراخش که سر میکردی به یک خانواده دیگر نیز برمیخوردی. اینجانب - اکنون چهل و شش سال تمام دارم. درست سی و چهار سال پیش یعنی، درسال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در کلاس ششم ابتدائی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم. در آن سال انگلیس و فرانسه به کمک اسرائیل شتافته و به مصر حمله کردند و بنده هم به عنوان یک پسر بچه 12-13 ساله تحت تأثیر تبلیغات آن روز کشورهای عربی یک روزی روی تخته سیاه نوشتم: خلیج عقبه از آن ملت عرب است. وقتی زنگ کلاس را زدند و همه ما بچهها سر جایمان نشستیم اتفاقاً آقای مدیرمان آمد تا سری هم به کلاس ما بزند. وقتی این جمله را روی تخته سیاه دید پرسید:« این را که نوشته؟» صدا از کسی درنیامد من هم ساکت ، اما با حالتی پریشان سر جایم نشسته بودم.