جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

محبوب ترین مطالب

۶۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

 1- بی پروا: 

 برای اینکه بفهمد اسرا را از کجا برده اند همان شب رفتیم شناسائی. رسیدیم به پایگاهی که میانه راه بوکان بود. هنوز موقعیت آنجا دستمان نیامده بود که صدای ناله ای را شنیدیم، دقت که کردیم، دیدیم صدای آشناست، ناله یکی از اسیرها بود. وقتی به خودم آمدم دیدم کاوه گریه می کند، با سوز و بلند. من و دوستم بهش گفتیم: یواش تر آقا محمود. الان نگهبان می فهمه. داشت راست می آمد طرف ما، تا جائی که جا داشت خودم را به زمین رساندم، هر چه دعا به خاطر داشتم خواندم، لجم در آمده بود. کاوه همین طور نشسته بود و بی پروا گریه می کرد، تا صدای نفس نگهبان را شنیدم، دستم را بردم روی ماشه که بچکانم، که دیدم برگشت؛ما هم برگشتیم سقز.چند روز بعد مبادله ای بین ما وضد انقلاب شد و اسرایمان آزاد شدند. شناسایی خوب و دقیقی که آن شب داشتیم، مقوله عملیات بزرگی بود که منجر به آزادی بوکان، از لوث وجود ضد انقلاب شد.

راوی: حسن علی دروکی

 

شهید
۲۲ اسفند ۹۰ ، ۱۷:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

منافقین جنگی دیگر را در مرصاد به راه انداختند تا غرب ایران دوباره معراجی شود برای کسانی که دنیا با همه فریبندگی‌اش برایشان قفسی شده بود که داشتند در آن خفه می شدند.

هشت سال گذشت و جنگ در حالی به پایان رسیده بود که همه رزمندگان از نتیجه اش گریه می کردند. این ناراحتی نه از سر شکست بلکه از سر غیرت بود. غیرتی که برخی نااهلان و نامردان اجازه نداده بودند خودش را در میدان جنگ تمام و کمال نشان دهد. رزمندگانی که هر کدام از غم گوشه ای پناه گرفته بودند جگرشان از این سوخته بود که آنها باشند و امامشان جام زهر را بنوشد.

شهید
۲۲ اسفند ۹۰ ، ۱۷:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید
۲۰ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۵۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

با گذشت بیش از 20 سال از جنگ هنوز هم دیدن تصاویر حضور در جبهه، انسان را به حیرت وا می دارد. این روحانی جانباز وضع جسمانی اش روز به روز وخیم تر می شود و این در حالی است که این روزها حتی توان رفتن برای درمان را هم ندارد؛ حمایتی از سازمانی دریافت نمی کند و حقوقی بابت جانبازی اش نمی گیرد!

شهید
۲۰ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نخستین سفرنامه راهیان نور برگرفته از یادداشت های روزانه اعضای یک کاروان اعزامی به مناطق جبهه جنوب در سال 76، با عنوان"حج در افلاک" منتشر شد.

شهید
۲۰ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

طیبه کلاگر همسر شهید ابوالقاسم کلاگر و خواهر شهید علی رضا کلاگر، طیبه توی طایفه اش، هفت شهید دیده، روی هفت تابوت شیون کشیده، هفت بار، هر خبری که رسیده، هر بار هفتاد مرتبه دلش لرزیده. طیبه خیلی سن نداشت. خیلی با شوهرش زندگی نکرده که شهید شده.

شهید
۲۰ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اتل متل یه بابا
که اون قدیم قدیما
حسرتشو می خورن
تمامی بچه ها

اتل متل یه دختر
 دردونه باباش بود
بابا هرجا که می رفت
دخترش هم باهاش بود

شهید
۲۰ اسفند ۹۰ ، ۱۸:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانه‌ای به دنیا آمده و بزرگ شده‌ام که درهر سوراخش که سر می‌کردی به یک خانواده دیگر نیز برمی‌خوردی.

اینجانب - اکنون چهل و شش سال تمام دارم. درست سی و چهار سال پیش یعنی، درسال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در کلاس ششم ابتدائی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم. در آن سال انگلیس و فرانسه به کمک اسرائیل شتافته و به مصر حمله کردند و  بنده هم به عنوان یک پسر بچه 12-13 ساله تحت تأثیر تبلیغات آن روز کشورهای عربی یک روزی روی تخته سیاه نوشتم: خلیج عقبه از آن ملت عرب است. وقتی زنگ کلاس را زدند و همه ما بچه‌ها سر جایمان نشستیم اتفاقاً آقای مدیرمان آمد تا سری هم به کلاس ما بزند. وقتی این جمله را روی تخته سیاه دید پرسید:« این را که نوشته؟» صدا از کسی درنیامد من هم ساکت ، اما با حالتی پریشان سر جایم نشسته بودم.

شهید
۲۰ اسفند ۹۰ ، ۱۷:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۵۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 1- از شهردای یک بنز داده بودند بهش . سوارش نمی شد. فقط یک بار داد ازش استفاده کردند؛ داد به پرورشگاه. عروسی یکی از دخترا بود. گفت « ماشینو گل بزنین واسه ی عروس.»

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

1- با داداشم با هم بودیم. با وانت بروجردی زدیم به یک بنده خدایی، ‌از این لات های خوش قواره. کت و شلوار مشکی و بلوز سفید و کفش نوک تیز. از روی زمین بلند شد، شروع کرد فحش دادن. داداشم آمد پایین. گفت: آقا خیلی ببخشین.

دیدم طرف ول کن نیست. آمدم پایین دعوا. داداشم گفت: بشین توی ماشین حرف نزن. طرف را با هزار تا سلام، ‌صلوات راه انداخت رفت. آمد گفت بابا! این ماشین بروجردیه. تو به این ماشین اطمینان داری دعوا میکنی؟ ‌اگر پلیس بیاد یه دور ماشینو بگرده چه غلطی میخوای بکنی؟

بعد هم دست کرد پشت صندلی یک اعلامیه درآورد گفت: بفرما.

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

1) شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت:«می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب.» بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

1- دیگه نمی خوام برم هنرستان. – آخه برای چی ؟ - معلم ها بی حجابن . انگار هیچی براشون مهم نیست. میخوام برم قم؛ حوزه.

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 1) می خواستیم هیأت اجرایی کنگره دانش جویان را عوض کنیم. به انتخابات فقط چند روز مانده بود. ما هم که تبلیغات نکرده بودیم. درست قبل از انتخابات، مصطفی رفت و صحبت کرد. برنده شدیم.

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 1- خرمشهر داشت سقوط می کرد. جلسه ی فرمانده ها با بنی صدر بود .بچه های سپاه باید گزارش می دادند. دلم هری ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال ، با موهای تکو توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین اش بلند تر از دستش بود  کاغذ های لوله شده را باز کرد و شروع کرد به صحبت.یکی از فرماندهای ارتش می گفت «هرکی ندونه ،فکر می کنه از نیروهای دشمنه.» حتی بنی صدر هم گفت «آفرین ! » گزارشش جای حرف نداشت.نفس راحتی کشیدم.

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آنچه می خوانید بخشی از گفت وگویی ناتمام با سردار سوداگر است که تا روز قیامت ناتمام ماند! سردار سوداگر چند هفته پیش به دلیل آسیب های دوران جنگ به دیار حق شتافت.او در آخرین روزهای عمر رئیس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس  بود.

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
"دلصدا"اثری فاخر در حوزه دفاع مقدس
 دلصدا اولین آلبوم با ویژگی منحصر به فرد با موضوعیت دفاع مقدس است که در این اثر از 7 خواننده کمک گرفته شده است .
 

آلبوم موسیقی دلصدا که قرار است به زودی مراسم رونمایی از آن برگزار شود از جمله آلبومهای موسیقی در مورد هشت سال دفاع مقدس است. میثم حسنی مجری طرح آلبوم "دلصدا" در گفت و گو با ندای انقلاب درباره چگونگی تولید و تنظیم این اثر گفت: آلبوم دلصدا اولین آلبوم با ویژگی منحصر به فرد با موضوعیت دفاع مقدس است که در این اثر از 7خواننده به نام های محسن چاووشی،فرزاد فرزین، بهنام صفوی، شهاب رمضانی ، مهدی یغمائیان،شاهد صادقپور،فریدون اسرائی کمک گرفته شده است  .
این البوم به کمک دفتر مطالعات بشارت تهیه شده است که از روز سه شنبه مورخ 90/12/16 در بازار توزیع می شود.
میثم حسنی علت انتخاب این خوانندگان را نزدیکی افکار و آثار آنان با فضای دفاع مقدس و تمایلات شخصی آنها برای همکاری در این پروژه اعلام کرد .
این کار از اردیبهشت 90 انجام شد که با تلاش دوستان و خوانندگان محبوب به کاری فاخر و در خور دفاع مقدس تبدیل شده است.
وی افزود:روز دوشنبه مراسمی برای رونمایی از این اثر فاخر در سالن هتل سیمرغ تهران در نظر گرفته شده است که با حضور همه خوانندگان از این اثر رونمایی می شود.
ویژگی های این اثر بسیار مبتکرانه بوده که تمام آلبوم با موضوعیت دفاع مقدس جمع بندی شده که در یک پکیج زیبا ارائه می شود .
این آلبوم با در نظر گرفتن حرمت هشت سال دفاع مقدس به نوعی بسیار جوان پسند نیز هست.
مجری این طرح عنوان کرد: آلبوم دلصدا 2 نیز در حال تولید است که انشاالله درنیمه شعبان سال آینده به بازار عرضه می شود.
حسنی در پایان گفت: سایت delseda.com برای ارتباط بیشتر بینندگان با خوانندگان این اثر ایجاد شده است که با مراجعه به این سایت از مصاحبه های تصویری با خوانندگان نیز بهره می برند.

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به یاد ننه علی و آلونکی که الان دیگر نیست

 

شهید
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر