جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

محبوب ترین مطالب

گفت و گو با نادر طالب زاده در مورد شهید آوینی

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۱، ۰۳:۱۸ ب.ظ

ویژه نامه شهادت شهید آوینی 4

 

*در مورد شهید آوینی صحبت ها زیادی شده است و از زوایای مختلف حرف های زیادی زده شده است. اگر شما بخواهید در سال 90 و با ویژگی های این سال در مورد او صحبت کنید چه می گویید؟

خیلی خوشحالم که سوال اولتان را با این شروع کردید. باید ببینیم که در این سال که نزدیک به 20 سال از شهادت آوینی گذشته است چه می خواهیم بگوییم؟ طبعا باید منطبق با زمان باشد و حالت راهبردی هم داشته باشد.

 


شاید آن چیزی که مرتضی دنبال آن بو د و آرزو داشت که اتفاق بیفتد، این بود که انقلاب اسلامی و جلوه های برون مرزی آن را شاهد باشیم و تحولات انقلاب اسلامی را در سطح جهان اسلام شاهد باشیم و در ثانی در سطح جهان شاهد باشیم. بخشی از آن را در آمریکای حنوبی با الگو گیری از نه گفتن جمهوری اسلامی، این الگو را گرفته اند و حیات خلوت آمریکا را اشغال کردند. این تحولات اخیر همان چیزی بود که مرتضی خیلی شوق دیدن آن را داشت. مرتضی می گفت انقلاب اسلامی در ناخودآگاه خود وجهه ای دارد و معرفت و عمقی دارد که در دراز مدت نتیجه آن را در سطح جهان خواهیم دید. این همان موردی است که اما هم به آن اشاره می کردند. امروز ما این را شاهد هستیم.

البته الان هنوز گرد و خاک معرکه نخاوبیده است که ببینیم در قاهره مصر چه اتفاقی افتاده است، در تونس چه اتفاقی افتاده است، یمن و بحرین چه وضعیتی دارند؟ در عربستان چه تکان هایی خورده اند؟ اسرائیلی ها در چه وضعی هستند؟

الان زمان خوبی است برای این بحث که ایستادگی انقلاب اسلامی طی 32 سال شوق آفرین است. ما پارسال صحبت های فتنه های انتخابات را داشتیم. بحث تقلب و سند تقلب ولی امسال از آن عبور کرده ایم، آن فتنه تمام شده و تا حد زیادی رسوا شده و وارد فاز دیگری شده ایم باز هم نگاه ها را به سمت حقانیت جمهوری اسلامی جلب کرده است. این خیلی مهم است که این حقانیت شعر مرتضی اوینی بود. دکلمه ای که از حقیقت بیان می کرد همین حقانیت بود و امروز هم ما این را داریم میوه های ایم حقاینت را می بینیم که جوانه زده و تا پخته شود فاصله داریم. در مرحله بعدی این در غرب اتفاق خواهد افتاد و تزلزل اقتصادی نشانه های آن است.

* ما این دو مورد را در آثار مرتضی آوینی می بینیم. هیمن نگاه را به کشور های اسلامی دارد و خیزشی که باید داشته باشند و هم نگاهی که به غرب دارد.

مرتضی واقعا حق داشت. خود من هم جزو افرادی بودم که پیش آوین می رفتم تا به خیلی از دردها التیام ببخشم، می دیدم دانشجو های فلسفه می امدند، افرادی که الان جزو فلاسفه دانشگاهی ما هستند، مرتضی حالت آن طبیب را داشت و این نقش را هم به خوبی ایفا می کرد.

اما جنبه ای که شاید کمتر به ان پرداخته شده است شوق مرتضی است. او با انقلاب اسلامی بعد از یک دوره مرگ قبل از انقلاب، با انقلاب زنده شده بود و قدر این زنده شدن را می دانست. مرتضی به معنی واقعی کلمه یک مومن دوباره متولد شده بود در انقلاب اسلامی و سرود این تولد را دائماً می سراید. با این شعر سمفونی های مختلفی ساخت که یکی از آنها مستندهایش بود. یکی از انها مقالاتش بود و همه اش سرشار از فروان شوقی است که زنده است، خدا را بندگی می کند و البته رنجی که از کمبود ها می برد.

من یادم هست یک مشکلی برای من پیش آمده بود که مربوط به حکومت می شد، چقدر به من کمک کرد و من را آرام کرد. این کمک را نسبت به خیلی ها اناجم داد که درد کشیده بودند، برخی ها حبس بودند بعد در حبس به اگاهی رسیده بودند و حالا می خواستند خدمت کنند اما جا نداشتند! آوینی با آن دل باز و فراخ بودن روحش آنها را می پذیرفت.

علاوه بر این رفتنش هم عجیب است که در اوان جوانی رفت. واقعا یک چهره ای ماند مثل گلی که در اوج زیبایی و شکوفایی اش رفت. برای یک هنرمند سن اوج مان دورانی است که مرتضی بود و در همان سن هم رفت و انفجار رفتنش خیلی ها را متوجه کرد. مرگی بود که در وضعیت روحی برخی از آدم هایی که اطرافش بودند تاثیر داشت.

*نکته ای که خیلی گفته شده این است گویا مرتضی اوینی از یک جا شروع می کند و در یک جایی توقف می کند. شما این سیر معنوی آوینی را از قبل از انقلاب تا بعد از آن و سال های آخر عمرش را قبول دارید؟

اینکه می فرمائید درست است اما به این معنی نیست که در اواخر عمرش به یک چیز دیگری رسیده باشد و مخالف باشد با آن چیزی بوده که مخالف با کشف و شهود انقلاب اسلامی اش باشد. این ادامه داشت و در حال حرکت بوده است.

اینکه یک آدم در 30 سالگی به انقلاب برسد در حالی که قبل از انقلاب را درک کرده باشد و سلوک و جستجوی معنوی داشته باشد و چیزی نبیند، و ناامید بشود و امام و انقلاب به عناون بزرگترین انفجار معنوی جهان رخ بدهد، این موضوع را او و امثال او خوب می فهمند چون در آن ردوران بوده اند و قدر این انفجار معنوی را می فهمند. تازه او در همان دوران هم دنبال معنویت و حقیقت بود. این شوق را همه فراموش می کنند، مثل شوق کسی که از تاریکی به روشنای آمده است.  

*سال دوم انقلاب است و آوینی مستندی می سازد که به مذاق خیلی از انقلابیون خوش نمی آید. مستند خان گزیده ها را خیلی ها نمی پسندند و حتی برخی می گویند گویا انقلاب هنوز پیروز نشده است که این صحنه ها را به نمایش می گذارند. اما گویا اوینی در سال دوم انقلاب سال دهم انقلاب را می دید؟

بعضی اوقات می دیدیم که یک ناراحتی که داشت و افسرده می شد از بی تقوایی هایی که پیش آمده بود، که همیشه هم بوده و هست. این به شدت به او فشار می اورد و این دلیل به حاشیه رفتنش نبود همچنان در صحنه حاضر بود. شاید در خلوت خودش به این موضوعات می پرداخت و تنها در سفرهایی که می رفت فرصت رجوع به گذشته را داشت. من این لحاظات فشار و استرس را دیده بودم.

*گویا همیشه هم همراهش بود؟ در همه دوران ها و در تمام آثارش می بینیم.

بله. او آدم بسیاری بسیار واقعی بود. آدمی که در حال است همین خاصیت را دارد. آدمی بسیار شوخ و خوش رو و خوش خنده بود ولی در عین حال صدمات را بد جور می گیرد. من یک بار در اتاق تنها با او بودم و افسردگی چند لحظه ای اش را دیدم.

من توفیق چند چیز را داشتم: من از آمریکا آمده بودم و تمام این چیزها را سیر کرده بودم، در مورد موسیقی غربی با چه مسی باید صحبت می کردم ولی او همه آنها را گوش کرده بود. من در سینمای غرب باید با چه کسی حرف می زدم و او همه آن فیلم ها را دیده بود! من به چه کسی باید می گفتم که غرب هیچ چیزی ندارد و او می فهمید.

*گویا آوینی آمریکا هم بوده است؟

نه برادرش بوده البته خود او می توانست برود اما نیازی به ان نداشت.

بنابراین یک بعدش این بود. بعد دوم ذوق و شوق حمایت از انقلاب اسلامی و اینکه این انقلاب جهانی است را باید به چه کسی می گفتم؟ من اولین کاری که کردم و شناخته شدم کاری بود به اسم ساعت 25 در آمریکا که بعد از فیلم برداری آوینی بود که کمک کرد درست تدوین شود.

من در بعد دوم این شوق انتقال از تاریکی به نور را به چه کسی می گفتم که آن را درک کرده باشد؟ بعد سوم کاملا جهادی بود. من فرصت داشتم هم ساعت 25 و هم خنجر و شقایق را که هر دو 10 قسمت بود، را زیر نظر مستقیم مرتضی کار کنم. البته در خنجر و شقایق که با هم کار کردیم. فیلم نامه انجیل به روایت برنابا را با هم نوشتیم، یعنی مرتضی نوشت.

چقدر در مورد مسیح صحبت کردیم. برنامه های آینده مان هم کار مشترکی بود که قرار بود در سفر بعدی که به منطقه می رود من با وسایل خودم بروم و با وسایل جدیدی که آورده بودم مثل لرزه گیر، روایت ایشان را از آنجا بگیریم.

البته با خیلی ها طرح و نقشه داشت و با هز کدام در حوزه های مختلف طرح و نقشه متفاوتی داشت که همه را جلو می برد، آدم هایی عملیاتی که ثابت کرده بودند می توانند کار کند.

جلوه آخر هم انفجار نبودنش بود که در واقع هنر غایی او بود و هنر مکملش این بود با روفتنش خودش معرفی شود.

*اتفاقا سوال بعدی من همین است. من فکر می کنم در لحظه انفجار آوین وارد عملایت رسمی شد. مثل رزمنده ای که با گروه خود به عملیات می رود و از این بعد بود که تصویر شد، پوستر شد و روی جلد رفت.

در این مرحله بود که کسانی که با او دشمنی می کردند و او را حذف می کردند بعد از شهادتش او را روی جلد آورند، این آسیب بود. علامت این ناشناسی آوینی این بود که در دوران بعد از جنگ هیچ وقت هیچ کس نیامد با او مصاحبه بگیرد! بیاید بنویسد که او که بود. تا زمان شهادتش هیچ گاه در مورد او، کارش و فعالیتی نشد.

*چرا؟

چون تلویزیون به شدت با آوینی رقابت داشت. چون تمام مدیریت ها دست کسانی بود که آدم های هنری نبودند، این نکته بسیار مهمی است که باید آسیب شناسی بشود.

با این حال او آدمی بود به شدت منحصر به فرد و کسانی در دورانش آن را فهمیده بودند.

*مثل چه کسانی؟

خود من شش سال قبل زا شهادت به محمدرضا اسلام لو و محمد آوینی گفتم که سید مرتضی بزرگترین هنرمند زمان خودش است.

با این حال روحیه اسداشت که مبارز خط اول بود. این مورد در او خیلی جالب بود. همیشه در صف اول بود. ابن جنبه اش برای من خیلی جذاب بود و برای من الگو بود. ما به او اقتدا می کردیم.

*من نقلی در مورد آقای آوینی شنیده ام که می گویند اوینی روشنفکر بود، آدم فوق العاده ای نبود که از او انتظارات فوق العاده ای داشته باشیم. آیا شما این نظر را قبول دارید؟ آیا آوینی روشنفکر بود؟

آوینی به معنای واقعی بود. آوینی روشنفکر به معنای جوینده حقیقت بود. وقتی من با مرتضی در مورد موسیقی غربی یا تدوین فلان فیلم صحبت می کنم، خب این آدم روشنفکر است. منتهی از آدم های روشنفکر دیگر جلو است. آنها شبه روشنفکر است. روشنفکر حقیقی کسی است که از حقیقت به شوق بیاید و بزگترین حقیقت به نظر من دین است و اینکه دین را به روز بتواند تدوین کند و توقع رئیس عالم از ما چیست؟

به نظر من انسان نمی تواند حقیقت جو باشد اما هنرمند نباشد. امام خمینی هنرمند بود، در انتخاب کلمات، در لحنش و... الان مقام معظم رهبری هم بسیار هنرمند است. من ندیدم روحانی ای که بتواند این طور مثل آقا بتواند تفسیر هنری کند.

اما اوینی به عنوان روشنفکر واقعی هم با روشنفکران مصنوعی مقابله هم می کرد. وجه افتراقش هم با آنها در این بود که می گفت شما به عنوان روشنفکر با حقیقت طلب باشید و وقتی حقیقتی به نام انقلاب را نمی بینید، هر چقدر هم که بزرگ باشید کوچک هستید.

وقتی می بیند مخملباف انقلاب را مسخره می کند او هم مخملباف را مسخره می کند که تو از انقلاب چه می فهمی؟ تو که فلسفه را نمی شناسی حرف نزن. این مجاهد بودن آوینی در آن دوران بود که خیلی مثبت بود.

۹۱/۰۱/۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
شهید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی