جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

محبوب ترین مطالب

پنج خاطره از شهید ردانی پور

شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۰، ۰۴:۳۲ ب.ظ

1) تب کرده بود، هذیان می گفت. می گفتند سرسام گرفته. دکتر ها جوابش کرده بودند. فقط دو سالش بود، پیچیده بودند گذاشته بودندش یک گوشه. هم سایه ها جمع شده بودند. مادر چند روز یک سر گریه وزاری می کرد، آرام نمی شد، می گفت «مرده، مصطفی مرده که خوب نمی شه.» صبح زود، درویش آمد دم در؛ گفت «این نامه را برای مصطفی گرفتم، برات عمرشه.»


2) هفت هشت سالش بیش تر نبود، ولی راهش نمی دادند، چادر مشکی سرش کرده بود، رویش را سفت گرفته بود، رفت تو، یک گوشه نشست. روضه بود، روضه ی حضرت زهرا. مادر جلوتر رفته بود، سفت و سخت سفارش کرده بود «پا نشی بیای دنبال من، دیگه مرد شدی، زشته، از دم در برت می گردونند.» روضه که تمام شد، همان دم در چادر را برداشت، زد زیر بغلش و دِ بدو.

 3) هر روز که از دکان کفاشی برمی گشتند، یک سنگ برمی داشت می داد دست علی که «پرتش کن توی حیاط یارو.» سنگ را پرت کرد آن طرف دیوار توی حیاط، دوتایی تا نفس داشتند دویدند، سر پیچ که رسیدند، صدای باز شدن درآمد، صاحب خانه بود. رنگ علی پرید، مصطفی دستش را محکم کشید و گفت «زود باش برگرد.» برگشتند طرف صاحب خانه. دادش به هوا بود «ندیدین از کدوم طرف رفت؟ مگه گیرش نیارم...» شانه هایش را بالا انداخت. مثل این که اولین بار است که از آن کوچه رد می شود.

 4) نمره اش کم شده بود، باید ورقه را امضا شده می برد مدرسه. انگشت پایش را زده بود توی استامپ، بعد هم زیر ورقه ی امتحانیش. هیچ کس نفهمید که انگشت کی پای ورقه اش خورده است.

5) روی یکی از بچه ها اسم گذاشته بودند، شپشی، ناراحت می شد. مصطفی می دانست یک نفر هست که از قضیه خبر ندارد. بچه ها را جمع کرد، به آن یک نفر گفت «زود باش، بلند بگو شپشی!» او هم گفت «خیله خب بابا، شپشی...» همه فرار کردند . طرف ماند، کتک مفصلی نوش جان کرد.

۹۰/۱۱/۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰
شهید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی