پس از ١٨ سال اسارت
به پاس شرافت مندان این سرزمین
خلبان حسین لشگری چهار روز قبل از اعلان رسمی جنگ و هنگام حمله به تانکهای عراقی که خاک ایران را گلولهباران میکردند، اسیر شد. هجده سال در زندانهای انفرادی و گروهی عراق ماند که چهارده سالش را مفقودالاثر اعلام شده بود اما حتی زیر شکنجه حاضر نشد کاری را که از او میخواستند انجام بدهد: جلوی دوربین تلویزیون بگوید که جنگ را ایران شروع کرده است. متن پیش رو انتخابی است از خاطرات همسرش منیژه لشگری که هجده سال در بیم و امید انتظار کشید و تا روز شهادت او در سال ۸۸ کنارش ماند. این متن که زحمت گفتگو و تنظیمش پای گلستان جعفریان بوده است، در شماره مهرماه مجله همشهری داستان و به مناسبت هفته دفاع مقدس منتشر شده است.
منیژه لشگری در کنار شوهر و پسرش در فرودگاه مهرآباد، روز ورود حسین لشگری به ایران، ۱۸ فروردین ۷۷