جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

جاودانگان همیشگی تاریخ

وبلاگی در مورد شهداء

محبوب ترین مطالب

 

مراسم به پایان رسید .پیکر شهید را به سوی بهشت زهرا (س) بردند .من  هم به همراه آن هارفتم.
من جلو رفتم تا چهره ی شهید را ببینم.درب تابوت باز شد.چهره ی معصوم و دوست داشتنی شهید را دیدم شاداب وزیبا بود. دست شهید به نشانه ی ادب روی سینه اش قرار داشت!

یوسف ابد
۱۷ مهر ۹۳ ، ۰۲:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به این دو داستان خوب دقت کنید

داستان اول:

معلمی می گفت: خدمتکار مدرسه مریض شد. من به بچه ها گفتم، بیاییم برای کمک به اون، کلاسمون رو تمیز کنیم...

یوسف ابد
۱۷ مهر ۹۳ ، ۰۲:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود

یابن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرادر کفن کن.

از بس این شهید به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) علاقه داشت به دوست روحانی خود وصیت می کند.

یوسف ابد
۱۶ مهر ۹۳ ، ۰۲:۲۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

بچه های لشکر ۳۱ عاشورا شهید با کری را به اسم آقا مهدی صدا میزدند.
یک روز آقا مهدی میخواست بره ماموریت ماشینش خراب بوده میاد جلو موتوری لشکر مکانیک کار را تعطیل کرده بود به مکانیک میگه من ماموریت دارم و ماشینم خراب یک نگاهی به ماشین بیانداز مکانیک قبول نمیکنه و میگه

یوسف ابد
۱۶ مهر ۹۳ ، ۰۲:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 وقتی در شرهانی مجروح شدم در بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک بستری شدم....در کنارم نوجوانی شانزده ساله بنام احمد به علت موج گرفتگی شدید بستری و بی هوش بود،

یوسف ابد
۱۵ مهر ۹۳ ، ۰۳:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

گنده لات تهران بود و توی مشروب فروشی کار می کرد هیکل بزرگی داشت و همه ازش حساب می بردند بعضی از قمار بازای بزرگ تهران استخدامش می کردند می شد بادی گارد قماربازا

یوسف ابد
۱۵ مهر ۹۳ ، ۰۲:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

چشم چشم دو ابرو

خوشگلیه بابام کو

حتی توی صورتش

نمونده یک تارمو

گوش گوش دوتا گوش

یوسف ابد
۱۵ مهر ۹۳ ، ۰۲:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ای برادر جنگ جنگ دیگری ست،

خاکریز اکنون به رنگ دیگری ست

سـنگـری دیگــر بـنا بـایــد کـنـیـم،

دِیـن خــود بــر دیـن ، ادا بـایـد کـنـیـم

سـنگـر دشـمن برون مرز نیست،

یوسف ابد
۱۵ مهر ۹۳ ، ۰۲:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قرار بود مقام معظم رهبری در ساعت مشخص به منزل یکی از علما تشریف بیاورند. پانزده دقیقه از وقت مقرر گذشت و آقا بعد از یک ربع تأخیر تشریف آوردند. آن شخص با کنایه به آقا گفتند: شما چند دقیقه ای تأخیر داشتید. آقا فرمودند :

یوسف ابد
۱۵ مهر ۹۳ ، ۰۱:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قسم به فیض شهادت، قسم به سرخی خون،

به خیبر و نی، هور و جزیره ی مجنون،

قسم به روح خمینی، قسم به سیدعلی،

به امر رهبر و فرموده های ولی،

یوسف ابد
۱۵ مهر ۹۳ ، ۰۱:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

وقتی برنامه امتحانی ثلث دوم رو دادن به بچه ها و خواستن پدرشون امضا کنه اون روز زهرا صالحی غم دلشو گرفت !اخه اون باباش شهید شده بود و بابایی نداشت که برگه شو امضا کنه...

یوسف ابد
۱۵ مهر ۹۳ ، ۰۰:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 عده ای بودند و هستند که به جهاد فی سبیل الله عازم نمی شوند به خاطر اینکه ممکن است کشته شوند. اینان غافل از این هستند اگر مرگ فرا رسد فرقی ندارد در خانه باشند و در بستر بمیرند ، در خیابان باشند و در اثر حادثه از دنیا بروند و یا در جبهه باشند و در راه خدا کشته شوند، بالاخره خواهد مرد.

چقدر اینان حقیرند، با ابن که می دانند خواهند مرد ولی از مرگ فرار می کنند. اگر بدانند که کشته شدن در راه خدا مرگ با عزت است دیگر از جهاد فراری نخواهند بود. « شهادت کار انسان های زرنگ است چون اینان مرگی که دیر یازود آن ها را در برخواهد گرفت را با خداوند متعال معامله می کنند و بالاترین مزد را دریافت می کنند. » لذا بدانید و بدانیم که

اگر شهید نشوی می میری


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 20 ثانیه

یوسف ابد
۰۷ مهر ۹۳ ، ۱۸:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

گنجشک ناز و زیبا، که میپری اون بالا

بال و پرت به رنگ خاک، دلت مهربون و پاک

به من بگو وقتی که پر کشیدی بابام رو تو ندیدی؟

دیدمش از این جا رفت اون بالا بالاها رفت

پیش ستاره ها رفت

یواش و بی صدا رفت...

یوسف ابد
۳۰ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یوسف ابد
۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 

این دختر را می شناسید؟ شاید بگویید یکی از هزاران کودک دهه 60 است که دوست داستند لباس رزمنده ها را به تن کنند و حتی شده با این کار کوچک خود را در تبلور جنگ در میان مردم سهیم کنند. اما

شهید
۱۱ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

"برای ناهار به بغداد می روم"

پنجم اسفند ماه سال 1362 بود دو روز از آغاز عملیات خیبر 1 در منطقه هورالهویزه 2 می گذشت در میان آتش و دود با پیشرویهایی که لشگر 31 عاشورا داشت منطقه شمال بصره  را رد کردیم، بیشتر بچه های گردان "علی اکبر" شهید شده بودند تا چشم کار می کرد پیکر شهدا بود و نخلستانهای سوخته در میان آتش و دود، تازه متوجه شدم به غیر از من و غلامعلی که مردی 54 ساله بود، کسی اطرافم نیست.

شهید
۱۱ شهریور ۹۱ ، ۱۱:۳۵ موافقین ۲ مخالفین ۱ ۸ نظر

کتاب خاطرات 'خاک‌های نرم کوشک' نوشته سعید عاکف شامل روایت زندگی شهید عبدالحسین برونسی طی دو چاپ به زودی چاپ 'صدو هفتاد و هفتم' خود را تجربه می‌کند.

این مجموعه خاطرات با رسیدن به این نوبت از چاپ به تیراژ کلی '700 هزار نسخه' می‌رسد.

شهید
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۶:۱۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

جنگ و وقایع مربوط به آن در کنار حوادث تلخ و شیرینی که داشت، گویش‌های مختلفی در دل خود نهفته دارد که در قالب طنز، فرهنگ‌های مختلف موجود را از زبان رزمندگان بیان می‌کند. «فرهنگ جبهه» کتابی است که در بخشی از آن مجموعه‌ای از شوخ‌طبعی‌های رزمندگان در دوران دفاع مقدس را روایت می‌کند.

 

شهید
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
شهید
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عکس های منتشر نشده از شهید رجایی

 

 

 

 

شهید
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر